، تا این لحظه: 22 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

ریحانه النبی

وجدان

سلام  نفسم  خوبی عزیز دلم  ،دلم برات خیلی تنگ شده خیلی  نمی دونم  الان چه کار می کنی   راستش خاطره خاصی ندارم بنویسم  و چیزی ندارم تعریف کنم چی بگم مثلا از این که صبح میام سرکار و بعد از ظهر می رسم خونه خسته و کوفته و یه غذایی درست کنم تا بابایی بیاد خونه و شام و یا حتی نهار نخورده اش رو بخوره و بعد از اون هم کار های خونه  و بعدش هم لا لا  همین شده برنامه روز مره گی مان  که اصلا دوستش ندارم البته الحمد الله و خدا را هزاران مرتب شکر اما گله و شکایت  از خدا ندارم از خودم شاکی هستم از روزمره گی هام  شاکی هستم نمی دونم به کدامین دادگاه باید شکایت کنم  هرچند  خدا دادگاه&nb...
18 شهريور 1391

اقتدار ایران

الحمد الله  این چند روز تعطیلی به خیر گذشت و ایران سرزمین زیبایم مثل همیشه سرافراز  و پیروز مندانه  قدرت خود را  نشان عالمیان داد  خدایا شکرت به خاطر این همه سر بلندی و این همه عزت  که مدیون خون شهدای اسلام هستیم  اون ها رفتند که الان  ایران عزت و اقتدار داره و چه زیباست رهبری  مولایم امام خامنه ای (مدظله العالی) که ان شاءالله خداوند دستش را در دست مولایمان امام زمان( عج الله) قراردهد ان شاءالله  
12 شهريور 1391

توکل

عزیز دلم  مامان جان بغضم یه هو ترکید انتظار خیلی سخته جوری که گاهی فکر می کنم نکنه نمره ی ردی رو بگیرم و قبول نشم نمی دونم   میگم  نکنه تجدید بشم  نمی دونم خدایا  خیلی دلم برای نی نی نازم تنگ شده  گاهی اوقات  بی تابی می کنم  اما همسر عزیزم  خیلی ایمانش از من قوی تره میگه خانم اصلا بهش فکر نکن راست می گه  میگه  به خدا توکل کن  وقتی به معنای توکل نگاه می کنم  می بینم بله  ما کجا و توکل کجا امیدوارم خدا بهم توکل بده   به قول یه بنده خدایی ما ادم ها فقط به اون دو سه دونه چراغ سوخته  میون ده ها چراغ روشن نگاه  می کنیم و میگیم چرا  چرا خدا  چرا...
12 شهريور 1391

انتظار

سلام مامانی عزیز دلم  قند عسلم تازه فهمیدم معنی انتظار چی هست  تازه فهمیدم  که چه قدر  ما ادم ها ادعا می کنیم منتظریم  البته نمی خوام به بقیه خدای نکرده توهین کنم اما حداقل اینکه تا حالا 313 نفر منتظر واقعی هنوز پیدا نشده  اگر پیدا شده بود حالا اقامون می اومد  می دونی چیه عزیزم  دیروز داشتم به این فکر می کردم که چه قدر منتظر ت هستم گاهی کاسه ی صبرم لبریز می شه  گاهی در فراق تو گریه می کنم   و تلاش می کنم تا تو بیای  و اغوشم را به لبخند زیبایت ببخشم خدای من  چه می شود  گاه در تصور وخیالم تو را احساس می کنم که چه زیبا  می خندی  و مهر مادری ام را نثار وجودت می کنم م...
5 شهريور 1391

نمی دونم

سلام مامان جون الهی قربونت برم عزیز دلم چند روزه داداشم اومده  سرگرم دختر گلش بودم خیلی دوستش دارم و چقدر شیرینه   توی این ایام مبارک عید  خونه مامان جون بودم خیلی خوش گذشت مخصوصا پیش زهرای عزیزم که خیلی اواقات بغل خودم بود خیلی لوسه اصولا  فکر کنم چون دختره این قدر خودش رو برات لوس می کنه که خدا می دونه  الحمدلله عید سعید فطر رو هم  به چشممون دیدیم و خدا رو شکر  نماز عید رو به امامت مولام امام خامنه ای خوندیم خیلی لذت بخش بود خیلی ان شاء الله خدا قبول کنه   جمعیت زیادی اومده بود احساس می کردی قیامته و روز محشر  ادم احساس خوبی بهش دست می داد ان شاء الله خدا خودش ایشون رو حفظ کنه به حق ما...
2 شهريور 1391

عزت نفس

عزیز دلم  کوچولوی مامان اعصابم خیلی خورده   از بعضی تبعیض ها از بعضی  ............ ادم نمی تونه هر حرفی هم بزنه اما من به خدا واگذارشون کردم  و حقم رو ترجیح می دم توی اون دنیا بگیرم چون حداقل  چند هزار تومان ارزش اینو نداره که خودم رو به خاطرش کوچیک کنم و عزت نفسم رو خورد کنم  خدایا کمکم کن تا بتونم به کشورم و به دینم خدمت کنم نمی تونم خیلی چیز ها رو بنویسم  اما خدایا  هر کس لیاقتش رو داره به پست و مقام برسون و هرکس نداره تو خودت بهش رحم کن و از گردونه قدرت خارجش کن این عکس هم اصلا ربط به موضوع نداره اما دلم خواست بزنم  مامان جان کی میای پیشم خیلی دوستت دارم  و دارم پر پر می زنم بر...
24 مرداد 1391

محاسبه و مراقبه

دلبندم  عزیز دلم  دیشب با بابایی رفتیم احیا مهدیه امام حسن مجتبی ( علیه السلام) خدا رو شکر خدا طلبیده بود الحمد لله حاج سعید حدادیان هم که ماشآلله  کم نمی یاره اینقدر نفس داره و اینقدر اشک که خیلی ها کم میارند  ازجمله خود من دیگه اخرش اشک چشمم خشک شده بود که می دونم از از بی لیاقتی ام هست    و اما هیئت   خیلی وقته حرفی نزدیم ازش  خیلی در موردش فکر می کنم  و نمی دونم از کجا شروع کنم دوست دارم  همه ی بچه ها یه بار هم که شده دور هم جمع بشن البته کار خیلی سختیه چون  هر کس یه طرف دنیاست اما در دنیای مجاز ی می شه کار ی کرد  بچه ها پیشنهادات خودتون رو بدید و هر کس نظری داره بگه می ...
22 مرداد 1391

شهادت

سلام عزیز دلم  دلبندم کلی برات حرف دارم   می خوام دیگه اونی که هستم نباشم می خوام عزم و اراده ام رو قوی کنم برای بهتر شدن برای بندگی بهتر  دیشب صحبت های مادر شهیدان فرجوانی خیلی متاثرم کرد  خیلی ناراحت شدم  از این همه غفلت از این همه رخوت و سستی   چه طور یه عده می شن حاج اسماعیل فرجوانی که روز شهادتش رو هم می دونه و مادرش رو اماده می کنه   اما ما کجائیم توی کدوم  روزمره گی به خواب غفلت رفتیم و از بهترین سرمایه زندگیمون  یعنی عمرمون  استفاده کافی رو نمی بریم  و همین طور در حال گذر به  چی هستیم  به کجا چنین شتابان دنبال چی هستیم به چی می خوایم برسیم  یعنی خدایا عاق...
19 مرداد 1391