توکل
عزیز دلم مامان جان بغضم یه هو ترکید انتظار خیلی سخته جوری که گاهی فکر می کنم نکنه نمره ی ردی رو بگیرم و قبول نشم نمی دونم میگم نکنه تجدید بشم نمی دونم خدایا خیلی دلم برای نی نی نازم تنگ شده گاهی اوقات بی تابی می کنم اما همسر عزیزم خیلی ایمانش از من قوی تره میگه خانم اصلا بهش فکر نکن راست می گه میگه به خدا توکل کن وقتی به معنای توکل نگاه می کنم می بینم بله ما کجا و توکل کجا امیدوارم خدا بهم توکل بده به قول یه بنده خدایی ما ادم ها فقط به اون دو سه دونه چراغ سوخته میون ده ها چراغ روشن نگاه می کنیم و میگیم چرا چرا خدا چرا سوخته و هیچ وقت شکر این همه چراغ روشن رو نمی کنیم و نمی گیم خدایا دستت درد نکنه الحمد الله که این همه چراغ های زندگیم روشنه و به خاطر اون چند تا دونه چراغ سوخته راضی ام به رضای تو البته ناگفته نماند به نظر من خدا هیچ چراغی از زندگیمون رو نمی سوزونه بلکه این خود ما هستیم که باعث سوختن اون ها می شیم اصلا ولش کن به قول عارف بزرگی و این هم بگذرد